Barash.blogspot.com
About Barash.blogspot.com
باغچه ی زیبا هیچوقت به آن سهم انگیزی بنود. تنها بودم و بهرنگ با تمام توان در انکار احساساتم میکوشید. یادم نمیآید روز را چگونه گذراندیم. تنها شبی تنها از پشت اضطراب دهان گشود. سرد و زرد. و من هنوز گرههای متکا را که بر روی آن میغلطیدم به یاد دارم. و ساعت نه و نیم شب بود.